ناکارآمدی دولتهای ایران در مواجهه با بحران دریاچه ارومیه از چند جنبه قابل بررسی میباشد.
یکی از دلایل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه، مدیریت نادرست منابع آبی در بخشهای کشاورزی و صنعتی بوده است. سدسازیهای بیرویه، حفر چاههای غیرمجاز و تخصیص بیرویه آب به پروژههای صنعتی و کشاورزی باعث کاهش ورودی آب به دریاچه شده است.
در تأثیرات سدسازی بر دریاچه ارومیه میتوان به ساخت دهها سد بر روی رودخانههای حوضه آبریز دریاچه ارومیه اشاره کرد که منجربه کاهش میزان آبی شده که به این دریاچه وارد میشد. با کاهش سطح آب و کم شدن عمق آن، تبخیر آب نیز افزایش یافته و درنهایت منجربه تسریع فرآیند خشک شدن دریاچه شده است.
به طور کلی، سدسازی به همراه تغییرات اقلیمی و مصرف بیرویه آب برای کشاورزی از عوامل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه محسوب میشود و لزوم اقدام فوری و گسترده دولت برای بازگرداندن تعادل اکولوژیکی را بههمراه داشت.
براساس گزارشها حدود ۳۲ سد بر روی رودخانههای تأمینکننده آب دریاچه ارومیه احداث شده است. این سدها تأثیر زیادی بر کاهش ورودی آب به دریاچه داشتهاند و یکی از عوامل اصلی بحران کنونی آن بهشمار میروند.
این سدسازیهای بیرویه تخریب اکوسیستمهای اطراف دریاچه و تأثیرات منفی آن بر معیشت ساکنان منطقه را بههمراه داشته است. بسیاری از کشاورزان و دامداران که به آب دریاچه وابسته بودند، اکنون با بحرانهای اقتصادی مواجه شدهاند. از سوی دیگر، افزایش گردوغبار ناشی از خشک شدن بستر دریاچه به مشکلات زیستمحیطی و بهداشتی در منطقه دامن زده است.
در این میان، شینا انصاری؛ معاون رئیسجمهور و رئیس جدید سازمان محیط زیست در آخرین اظهارات خود درباره دریاچه ارومیه از احتمال بازنگری در برخی تصمیمات ستاد خبر داده و گفته بود: هفته گذشته نخستین جلسه کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه برگزار شد. مواردی هم درباره ساختار دریاچه و لزوم بازنگری در آن و هم درباره پیشرفت 28 پروژهای که در دستورکار قرار دارد، مطرح شد.
درحالیکه دولتهای قبلی ایران تلاشهایی برای احیای دریاچه ارومیه انجام دادهاند، برخی کارشناسان بر این باورند که عدم توجه کافی بهعواقب این سدها و عدم مدیریت پایدار منابع آبی منجر به ناکامی در بهبود وضعیت دریاچه شدهاند.
با وجود وعدههای متعدد دولتهای مختلف برای احیای دریاچه ارومیه، این طرحها بهدرستی و بهموقع اجرا نشدهاند. برخی از طرحهای احیا مانند انتقال آب از حوزههای دیگر یا کاهش سطح مصرف آب در بخش کشاورزی بهدلیل عدم تخصیص بودجه و همچنین درگیریهای سیاسی، با تأخیر یا ناکارآمدی مواجه شدهاند.
دولتهای مستقر در ایران در بسیاری از موارد، اطلاعات و مشارکت کافی با مردم و نهادهای مدنی در میان نگذاشته و همین موضوع منجربه کاهش اعتماد عمومی نسبت به تلاشهای دولت برای حل این بحران شده است. با این حال، برنامهریزیهای دولتی برای مواجهه با این چالشها ناکافی بوده است. سیاستهای کوتاهمدت و عدم نگاه جامع به مسأله، باعث تشدید بحران شده است.
مسائل ساختاری و پیچیدگیهای بوروکراتیک در نهادهای دولتی نیز به ناکارآمدی در تلاشهای احیای دریاچه کمک کردهاند. بسیاری از پروژهها به دلیل نبود همکاری و هماهنگی بین وزارتخانهها و سازمانهای ایرانی دچار تأخیر شده یا ناتمام ماندهاند.
در مجموع میتوان گفت، عملکرد دولت ایران در مدیریت بحران دریاچه ارومیه تحت تأثیر خصومتهای سنتی موجود در ایران، ضعفهای ساختاری، ناهماهنگی بین دستگاهها، و عدم توجه به نگرانیهای محیط زیستی قرار گرفته و این امر منجر به تداوم وضعیت بحرانی دریاچه شده است.